از انتخابات بر میگردم
از انتخاب بین گلوله و گلوی تو
بین انگشت اشارهٔ قرمز یا آبی
بین زندان و خانهٔ هنرمندان
بدو بدو توی پیادهروهای خیابان انقلاب
لایبهلای اشکآورها و باتومهای وحشی عریان
و لابههای مادران دلشوره و خاک
به چشمهای باز تو در عکسها نگاه میکنم
به شال زیبای تو که میشد پرچم وطنم باشد
شناسنامهام نارنجکی سمج شده
و سنگین کرده جیب کتم را
دستم به بدنم
بدنم به تیتر روزنامهها نمیآید
به لبخند ملیح سرداران مردمسالاری
از گریز میآیم
به ناچاری ِ مردمان ناگزیرِ تنها
رها شده در زندان بزرگ زندگی
نوک انگشتم را بر گلوی نرم تو میکشم
و بر شناسنامهام میکوبم
بر وطنم
بر لابههای زنان کرد
بر تیتر درشت کیهان
بر لبخند رکیک مردان مختصر
بر خیابانهای بنبست تهران
بر پرچم چروک نه رقصان نه آویزان ایران
بر بلندای اوین بر بلندای اوین بر بلندای اوین
...
#برعلیه_فراموشی
آداب سر باختن...